ضمن عرض سلام و احترام
بسیار سپاسگذاریم که به خانواده بزرگ ما پیوستید
برای اطلاع رسانی بهتر شما همراهان گرامی بوسیله ایمیل شما را مطلع خواهیم کرد
62 بازدید
در بازار معاملاتی علاوه بر معامله گران افراد دیگری هم حضور دارند. ولی همهی افراد حاضر در این بازار می دانند که فکر و نظر همه شاید مثل هم باشد و شاید نباشد. اینجا جایی است که عوامل موفقیت و شکست در کنار هماند و درواقع مهمترین عامل شکست یا موفقیت، عامل انسانی است.
وسوسه باعث میشود که معامله گر داراییهایش را براساس قابلیتهای مالی، اعتبارات بازار، فعالیتها و استراتژیها به قیمت و ارزش مشخص برساند. سودیهایی که از آن یاد شد، براساس سود مشخصی در بورس معامله میشود. بجای صحبت درباره سودهای نجومی در این نوع فعالیتها بهتراست از جمع کردن و گردآوری صحبت کنیم که سودمندتر است. یک مقدارسنت بگذار، یک مقدار دلار بیاور و یک سود حسابی برداشت کن. از آنجایی که فعالیتها و تجربههای زیاد نشان دادهاند که هر دل گندگی یا به عبارت دیگر ریسک بیش از حد افتخار نیست، فاکتورهای اصلی روانشناسی نشان داده است که احتیاط و جسارت مبنای حرکت معامله گران است. اما ریسک معاملهگران هم خیلی از بین رفته است، همانطور که به روشنی در نمونهی Jérôme Kerviel از Societe Generale نشان داده شده است.
از سوی دیگر سودجوها بازیگر اصلی این بازار هستند. اینها عملاً در هر بازاری وجود دارند و فریب سلاح اصلی آنهاست. وقتی زمان سودهی فرا میرسد نگرانیهایشان کم میشود. که همین به تنهایی ذهنیتِ روانشناختی آنها را نشان میدهد، ذهنیتشان این است که برای بالا بردن غیرطبیعی ارزش مالی یک دارایی خاص و فروش آن با نشان دادن ارزش آن به دیگر شرکای بازار، شرایط مختلفی ایجاد کنند. ولی روانشناسی در همراهی با سودجوها طبق قواعد خود نقشآفرینی میکند، همین که زمزمههای تغییر درباره داراییشان به گوش برسد، روانشناسی سریعاً به حرکت وادارشان میکند.
اشتیاق، کلید اصلی حضور در این بازار است، یعنی آنچه با هر حرکتی که نوع رفتار معامله گر را تعیین میکند در ارتباط است، همان اشتیاق است. مهم نیست چقدر ابزار پیشرفته و خبری در اطرافمان داریم، برای معامله گران شمّ انسانی (ندای درونی) همچنان قابل اعتمادتر است. و همین شمّ است که عامل ترس میشود. تنها کاری که باید کرد تا ارتباط شمّ و ترس را فهمید این است که به هماهنگی حوادث مختلف در عرصهی ژئوپولیتیکی و نمودارهای بازار معاملاتی نگاه کرد، با این کار میفهمیم که چقدر معاملهگران از نیروی ناشناخته و غیرقابل پیشبینی میترسند و میترسند تا به بازخورد خبرها واکنش نشان دهند. عدم ثبات میان روابط چین و ایالت متحده، تهدید نگران کنندهی ناآرامی و آشوب در نقاط مختلف جهان و تنش درعرصهی ژئوپولیتیکی، حس احتیاط را در میان معاملهگران تحریک میکند. احتیاط، معامله گر را مجبور میکند که میل ریسک پذیریش را کاهش دهد. هرچند معامله در بازار مالی همردیف ریسک است.
در حالی که معاملهگران نگران بی ثباتی هستند، سودجویان از ثبات میترسند. بهمین خاطر است که زمان برای سودجویان بسیار مهم و حیاتی است. آنها از زمان میترسند، ایاگوی شکسپیر( iago شخصیت پولدوست نمایشنامه ی اوتللو) میگفت: «زمان، حوادثِ بیشماری را در رحم دارد، که به دنیا خواهند آمد». زمان و هزاران هزار حادثهی جاری در آن این قدرت را دارد که از شرایط و اوضاع پیرامون معامله چهرههای متفاوتی نشان دهد همچنین این قدرت را دارد که پتانسیل معامله یعنی افزایش ارزش مادی را از بین ببرد. سودجویان از واقعیت و هر خبری که به فعالیتهای تجاری آنها مربوط میشود، میترسند. ولی اقبال خوبی دارند چرا که معمولاً با دو نوع افراد همکاری میکنند – سرمایهگذاران کم دانش و سودجویانی که تمایل کمتری به ریسک کردن دارند.
راههایی برای مقابله با ترس وجود دارد، ولی وقتی قول سود در افق چشمک میزند گوش کردن به صدای ترس خیلی سخت است. در واقع، نمیتوان ترس را شکست داد ولی میتوان با استفاده از ابزارِ محدودکننده ریسک، شدت ترس را کاهش داد. این ابزار هرچیزی میتواند باشد، میتواند سیاستهای بیمه باشد، میتواند مسکوت نگه داشتن کل سرمایه یا حتی استفاده از داروهای درمانی برای کاهش اضطراب باشد. معاملهگران برای مقابله با ترس معمولاً محتاط عمل میکنند و یا به ندای قلبشان توجه میکنند یا به رفتارهای کلی موجود در بازار نگاه کرده و آن را دنبال میکنند.
ترس، بیثباتی و تردید بهترین دوستان و بدترین دشمنان معاملهگران و سودجویان هستند. ولی واقعیتهایی هستند که این مردم در زندگی روزمره با آنها سروکار دارند. تنها چیزی که تغییر نمیکند واقعیت انسان بودن است با ترسها، تردیدها، هیجانات و باورهایش.